نوشته اصلی توسط
lkjhgfdsa
سلام
دختر هستم ۱۹ سالمه
۱۰ سالم بود تقریبی من احساس کردم مادرم داره خیانت میکنه البتع فقط در حد زنگ و پیام بود ولی خیلی اذیت میشدم همیشه میرفتم یه گوشه و تا مرگ گریه میکردم
یه بارم بهش گفتم ولی با کتک و دعوا مامانم انکار ماجرا شد اون مرده میوه فروش بود و مامانم هرروز توی مسیر رفت و امد میدیدش بعد یه مدت همه چی تموم شد چون یه روز زن اون مرد به مامانم زنگ زده و تهدیدش کرد حالا چن ساله میگذره از روش یع سال پیش من متوجه شدم مادرم دوباره داره چت میکنه
رفتم گوشیشو چک کردم دیدم بازم با یکی در ارتباطه عصبی شدم باهاش دعوا کردم حتی تا راضیم کرد که دیگه نمیکنه
اما بازم یکی دیگه پیدا شده و یواشکی گاهی اوقات باهاش چت میکنه چون از دوران بچکیم من این مشکلو داشتم یه جورایی شده خط قرمزم اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم گاهی وقتا میخوام بکشمش م چون فقط دوران بچگیم میاد جلو چشمم و دیونم میکنه از بچگی هر وقت اینطوری میکرد باهاش قهر میکردم و حرف نمیزدم باهاش الان واقعا نمیدونم چیکار کنم انگار یه جورایی سرگرمی شده براش این چت کردنا من بابام ادم گرمی نیست مامانم همیشه گلایه میکنه که باهاش حرف نمیزنه محبت نمیکنه ادم کم حرفیه بابام من اصلا ابم با مادرم در یک جوب نمیره چون وقتی میخوام بهش حرف بزنم و مادر دختری باشیم اوشاخیم اون لحظه یا میاد ازش متنفر میشم تا حد مرگ حتی تو دعوا چن سال پیش گفتم برو طلاق بگیر با هرکی میخوای ازدواج کن منم اینقدر زجر نده ولی انگار اصلا هیچ چیزی از اون سالها یادش نیست
فکر میکنم باید با چاقو فرو کنم تو جگرش